هستي جونهستي جون، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

فرشته آسموني

عشق مامان...

عشق مامان سال نو شد و بهار از راه رسيد اما تا اومدن بهار خونه ما هنوز چند روزي باقي مونده. اين جمعه آخرين جمعه هفته‌گردت ميشه و انشالا تا جمعه بعدي تو بغلم هستي. عشق كوچولوي مامان تا آخرين روز با اون پاهاي كوچولوت تو دل مامان فوتبال بازي كن و با اون كفش پاشنه‌دارت بدو بدو كن... اين زيباترين و شيرين‌ترين درديه كه تا حالا تجربش كردم. اين روزهاي آخر بيشتر از هميشه براي همه دعا كن و كم‌كم آماده شو تا زميني بشي فرشته كوچولو، خونه رو براي اومدنت آماده كرديم اما عجله‌اي نيست شما به موقع بيا دختركم. ...
11 فروردين 1392

روزهاي خوب زندگي

مادر بودن حس عجيب و شيرينيه، اونم وقتي مامان يه دختر كوچولو باشي. دراز ميكشم و ميرم تو روياها، ميرم به فرداها و غرق افكار و آرزوهاي شيرين براي دختركم ميشم. به روزهايي فكر ميكنم كه با هم خاله بازي ميكنيم و احيانا تو ميشي مامان و منم ميشم دخترت. روزهايي كه يه عالمه گل سر و كش مو رو ميريزيم وسط و با برس ميفتيم به جون موهاي همو و همديگرو خوشگل ميكنيم. روزهايي كه شيشه‌هاي لاك رو مياريم و از توشون يه رنگ خوشگل رو واسه هم انتخاب ميكنيم و ناخنهامون رو لاك ميزنيم و بعدش دستمون رو باز از هم ميگيريم تو هوا تا خشك بشن و بعدم ذوق ميكنيم از رنگ لاكهامون. روزهايي كه با هم خونه رو مرتب و تزيين ميكنيم بعدم هر چي آر...
2 فروردين 1392

آخرین ماه ...

سلام دختر قشنگم. بعد از یه تاخیر طولانی دوباره اومدم تا از این روزهامون برات بنویسم.   عزیز دلم 17 بهمن اسباب کشی کردیم به خونه جدیدمون. اما از اونجایی که خونه هنوز خیلی کار داشت تقریبا یه ماهی طول کشید تا جابجا بشیم. دو سه روز هست که مامان جون و بابا جون زحمت کشیدن و سیسمونیت رو آوردن، انشالا تو اولین فرصت عکسهاش رو برات میزارم. تو هفته سی و دو یه سونو انجام دادیم که خانم دکتر گفت همه چی الحمدالله خوبه فقط شما یه کوچولو وزنت کم بود که با داروها و رژیم غذایی که خانم دکتر به مامان داد انشالا اونم خوب میشه. این روزها دیگه آروم و قرار ندارم تا روی ماهت رو ببینم. انشالا این ماه آ...
22 اسفند 1391
1